به فریاد قسم و به سوگنامه دل زخمیام و خسته نه دل ماند و نه دلدار چشمم چنان مست باریدن است که گیوههایم در گل مانده زبانم به شن نشسته و دستانم در باتلاق زندگی فرو رفته و معذور از نوشتن بگویید کجایند آدمیان و پیغمبران و امامان آنان پاک بودند و استوار آنان به درد دنیا خم نمیشدند در چشمشان دنیا حقیر بود و پست آری همین پست دنیا زهر بر آنان داد سرشان بر نیزه هدیه داد و میخ در بر سینهشان کوبید پستی دنیا تیغ بر فرق فرود آورد و گوشواره از گوش کشید و این دنیای پست است که عشق را گریزان کرد و بشر را خودنما حرمت را برچید و غیرت را خرد کرد شرف را بر باد داد و حیا را تکه تکه کرد این دنیای پست است که انسانیت را سر برید.
...
|