• وبلاگ : ارباب عشــق
  • يادداشت : حال
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سلام

    موسيقي:تو ترکم

    فيلم:نميبينم

    تو چيکار ميکني پس راستي چرا گفتي مطالبم تکراريه جايي ديديشون؟

    پاسخ

    نه . تو اين سبک ديده بودم . جديد بود . ولي سبک کار قديمي بود . مثلا:
    فقر ، شب را ” بي غذا ” سر کردن نيست .. فقر ، روز را ” بي انديشه” سر کردن است
    فقر ، همان گرد و خاکي است که بر کتابهاي فروش نرفتهء يک کتابفروشي مي نشيند …… فقر ، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ،‌ که روزنامه هاي برگشتي را خرد ميکند …… فقر ، کتيبهء سه هزار ساله اي است که روي آن يادگاري نوشته اند ….. فقر ، پوست موزي است که از پنجره يک اتومبيل به خيابان انداخته ميشود